آیا در عصر دیجیتال تئاتر همچنان می تواند پاسخگوی دغدغه های مردم این عصر باشد؟
در مقاله ای با عنوان آیا در عصر دیجیتال، نمایش همچنان موضوعیت خواهد داشت؟ هنرمندان برجسته تئاتر (بازیگران، کارگردانان، تهیهکنندگان و…) به جست و جوی پاسخ این سئوال پرداختند که در مقاله ای به قلم دکتر کریگ لمبرت، معاون سردبیر مجلهی هاروارد منتشر شده است. این مقاله توسط گروه تئاتر اگزیت ترجمه و در اختیار هنرآنلاین قرار گرفته است. بخش دوم این مقاله را در اینجا می خوانید: ...
شهربازی با نورپردازی صحنهای
جان لیتگو میگوید: "برادوی امروز بسیار عجیب شده است. درست مانند شهربازی تئاتری!" در این صورت، کاری موفق و بلندمدت در مرکز شهر بوده است. شوهایی که در "برادوی" به صحنه میآیند-عملاً تعداد مشخصی از تئاترها در میدان تایم و اطراف آن- از نظر مالی قویاً موفق هستند. بر اساس آمار لیگ برادوی مجموع درآمد گیشه در سال حدود یک میلیارد دلار است، به علاوه ۱ میلیارد دلار که از تئاترهایی که به عنوان بخشی از تور خود در آنجا اجرا میکنند گرفته میشود، که به گفته تام مک گارت رئیس کیبرند اینترتینمنت، "در کسب و کار رسانه چندان زیاد نیست." شرکت او یکی از تهیهکنندگان اصلی تئاتر زنده از جمله نمایشهای برادوی و نیز تورهای اجرای تئاتر است. (گیشه سینماها در آمریکا و کانادا در سال ۲۰۱۰، ۱۰/۶ میلیارد دلار بوده است.) وی میافزاید: "اما با این حال در اوج ریاضت اقتصادی اخیر، برادوی یک سال بیسابقه و رکورددار داشته است."
نزدیک به نیمی از شوهای برادوی نمایش عادی هستند، اما نمایشهای موزیکال، هم از نظر مخاطب و هم درآمد غالب هستند. تئاترهای برادوی بخش عمدهی مخاطبان خود (۶۲٪) را از میان گردشگران جذب میکند، که نزدیک به دو سوم آنها درآمدی بالای ۷۵ هزار دلار در سال دارند و ۶۶٪ آنها زن هستند. (بالاتر از ۵۵٪ درصد در سال ۱۹۸۰) این بخش همچنان سودآور است، با وجود اینکه از هر ۸ تولید جدید، تنها یکی موفق میشود. با این وجود که سرمایهگذاری مطمئنی نیست، اما یک کار پرفروش میتواند سرمایه تولید را در سال ۸۰ به ۱ بازگرداند. همچنین حمایتکنندگان از بازتولید یکی از شوهای مشهور توانستهاند حدوداً ۲۰ به ۱ از سرمایه اولیه کسب درآمد کنند، در حالیکه اثر نیز همچنان روی صحنه و در حال فروش است.
مکگارت میگوید: "برادوی کسبوکاری پرهزینه است. جریان اصلی است-برای اینکه تجربی باشد ساخته نشده است، همچنان که استودیوهای فیلمسازی وقتی به عنوان فیلمساز مستقل عمل میکنند، همان تولیدات همیشگی خود را نمیسازند." اما به گفته او تفاوت اصلی تئاتر با سینما این است که "میتوان یک فیلم را بر روی هزار پرده یا پنجهزار پرده اکران کرد، اما یک شوی برادوی محدود به ظرفیتهای تئاتر است- حتی با وجود اینکه اجراها میتوانند زمان مشخصی برای پایان نداشته باشند، اما قرار نیست صندلیهای جدید در سالنها سبز شود."
با وجود تمام ریسکها، برای کسی که سرمایه بلااستفاده دارد و تئاتر را هم دوست دارد، "فرشته" شدن میتواند بسیار هیجانانگیز باشد. میتوانید بخشی از سهام یک تئاتر موزیکال را خریداری کنید، مثلاً فقط ۲۵ هزار دلار، و به این ترتیب میتوانید یک زندگی تئاتری داشته باشید. این به این معنی است که به تمام گزینشها، کارگاهها، اجراهای آزمایشی، افتتاحیهها و مهمانیهای سرمایهگذاران تمام نمایشهای برادوی دعوت خواهید شد. به گفته مکگارت: "شما میتوانید آهنگساز را به خانه خود بیاورید تا موسیقی را بر روی پیانو خانهتان بنوازد. در مقایسه با مثلاً عضو شدن در باشگاه گلف، خیلی بیشتر میشود تفریح کرد."
ماجراجویی با تماشاچیان
دیان پائولوس مدیر هنری تئاتر رپرتوار آمریکا میگوید: "سندرمی در حرفه ما وجود دارد که تماشاچی و خصوصاً جوانترها به خاطرش مورد سرزنش واقع میشوند. آنها دیگر نمیخواهند به تئاتر بروند، چرا؟ چون تمرکز حواس ندارند. ترجیح میدهند کنترل به دست خودشان باشد، با همان دستگاههای کوچک در دستانشان. گزینههای تفریحی بسیار زیاد است. فرهنگ ما دارد به بیراهه میرود. این همیشه به نظرم تضعیفکننده بوده است، چرا که جایی برای تغییر باقی نمیگذارد. ما باید این تحلیل را برگردانیم و بگوییم: شاید تقصیر ماست. شاید تقصیر دستاندرکاران هنر است. نه فقط نویسندگان و بازیگران، بلکه تمام سیستم- شاید میبایست در بازگرداندن تماشاچی به تئاتر بهتر عمل کنیم. آیا تماشاچیان رفتهاند؟ بله. آیا عادت آمدن به تئاتر را در خود نپروراندهاند؟ بله. آیا تقصیر آنهاست؟ خیر!
پائولوس از نخستین فصلی که برای تئاتر رپرتوار آمریکا در سال ۲۰۰۹ برنامهریزی کرد، دعوت به تئاتر را به روز کرد. او بریدهای تیزر مانند از "نمایش الاغ"، الهام گرفته از "رویای نیمهشب تابستان" (بدون حتی کلمهای از شکسپیر) ساخت که در اطراف تماشاچیان با شرکت رقصندههای و آهنگهایی که توسط بازیگران خوانده میشد، به صورت زنده به اجرا درمیآمد. نمایش "الاغ"، نمایشی موفق که اجرایی بلندمدت در نیویورک داشت، برای اولین در همانجا توسط پائولوس و همسرش رندی واینر (تهیهکننده) به روی صحنه رفت و پس از آن در کمبریج، همچنان تماشاچیان را دستهدسته به تئاتر "زیرو-اَرو" تئاتر رپرتوار آمریکا میکشاند؛ جاییکه امروز نامش را به نام شخصیت اصلی نمایش، آبرون تغییر داده و تبدیل به کلوب شبانه تئاتر شده است.
پائولوس میگوید: "ما میبایست محدوده معنای تئاتر را گسترش دهیم. اگر شو به جای ساعت ۸ شب، نیمهشب شروع شود چه میشود؟ اگر مدت زمانش ۱۰ دقیقه باشد چه؟ یا یک ساعت باشد؟ اگر قبل از شروع اجرا ۴۵ دقیقه برقصید چه؟ جایی را بسازید که قوانین را درهم میشکند. آبرون امروز به گروه جدیدی از مخاطبان دست پیدا کرده است: مخاطبانی جوانتر و زیر ۳۰ سال. تماشاچیان آنهایی نیستند که به تئاتر میروند. آنها میخواهند در حضور دیگران باشند، معاشرت کنند؛ آنها به این تخلیه احتیاج دارند- که تئاتر میتواند آن را برایشان فراهم کند، چیزی مثل فستیوالهای قرن پنجم آتن، یا ماشپیتِ تئاتر شکسپیر گلوب. (ت.م: ماشپیت قسمتی از محل اجرای کنسرت راک است که جلوی سن قرار دارد و مردم در آن با موسیقی راک میرقصند) تئاتر باید جایی باشد که احساس کنید: من باید آن را تجربه کنم. نه اینکه فقط آن را بخوانید یا ببینید. مردم تشنهی تجربه هستند- آنها جان میدهند برای تجربه کردن.
تئاتر آینده تئاتری خواهد بود که فعالانه مخاطبان خود را درگیر میسازد و احتمالاً نه تنها دیوار چهارم را، که سه دیوار دیگر را نیز خواهد شکست. به عنوان مثال، به تازگى در تئاترى از نیویورك به نام "شهر ما"، تماشاچیان عملاً خود را جزئى از بازیگران یافتند. در بوستون، پروژه بازیگران شكسپیر -كه توسط بنجامین اِوِت (فارغالتحصیل موسسهی تئاتر رپرتوار آمریکا) در سال ٨٦ پایه گذارى شد- شكسپیر را در مكانهایى غیر معمول مانند فروشگاهها و كلیساها اجرا كرد و عملاً شكسپیر را به كوچه و خیابان برد. بیل راچ نیز در گذشته تئاتر کورنر اِستون را که تئاتر جامعهمحور را گسترش میداد به همراه دیگران پایهگذاری کرد و برداشتهایی از نمایشهای کلاسیک را در شهرهای کوچک و محلات تولید میکرد.
جک مگان، مدیر اداره هنر در هاروارد میگوید: "خلاصه مطلب، کار در محیطهای کوچکتر میتواند جذابتر باشد، چرا که دیگر مجبور نیستید میلیونها دلار بودجهی سرمایهگذاری شده را از طریق گیشه بازگردانید و میتوانید با ۴۰ یا ۵۰ هزار دلار تمام هزینههای کار را پوشش دهید. هر چه میزان سرمایه بیشتر باشد، تهیه کننده نیز مجبور است بیشتر به تعداد تماشاچی فکر کند و در نتیجه بیشتر نظر خود را به افراد خلاق تحمیل خواهد کرد."
تئوری آموزش تئاتری
رابرت بروستاین میگوید: "اگر کودکان در معرض هنر و موسیقی قرار نگیرند، نه هنرمند بار خواهند آمد نه تماشاچی." از آنجاییکه سیستم آموزشی، موتور اولیه پرورش نویسندگان، بازیگران، کارگردانان و دیگر دستاندرکاران موفق تئاتر است، بروستاین گله میکند که:"دورههای آموزشی هنر و فرهنگ در مدارس ابتدایی در دسترس نیست، چرا که بودجهها کاهش پیدا میکند و اولین قدم مدارس پس از کاهش بودجه، اخراج معلم موسیقی است."
تئاتر شکسپیر و شرکا در لنوکس با بردن تئاتر به مدارس محلی، عمیقاً با جامعه اطرافش پیوند خورده است. برنامه آنها که تقریباً شامل تمامی دبیرستانهای بخش برکشایر و همچنین بسیاری از مدارس ابتدایی و راهنمایی میشود، در طول سال بیش از ۴۰هزار دانشآموز و معلم را تحت پوشش اجراها، کارگاهها و کارآموزی قرار میدهند. از زمان آغاز فعالیتش در سال ۱۹۷۸، در کنار خود آنسامبل، نزدیک به یک میلیون شرکتکننده داشته است.
تینا پکر میگوید: "کار ما در مدارس به اندازه تولیدات تئاتریمان اهمیت دارد. هر زمانی که به دبیرستانی میرویم، برای شرکت در هر یک از نمایشهای شکسپیر معمولاً بین ۳۰ تا ۵۰ داوطلب داریم. آنها ابتدا نمایش را در مدرسه خودشان اجرا میکنند و سپس در فستیوال پاییزیمان چهار روز اجرای دبیرستانی بدون وقفه شکسپیر برای یکدیگر اجرا میکنند. هر کسی که داوطلب میشود و برای مصاحبه میآید، به شیوهای به کار گرفته میشود، و بیشتر بچهها سه سال تمام در برنامه شکسپیر شرکت میکنند. آنها بسیار مشتاقاند، چرا که این جایی است که میتوانند آزادانه صحبت کنند میتوانند احساساتشان را بروز دهند. ما میدانیم که این جامعه را میسازد: ما میبینیم بچههایی که این کار را انجام میدهند، چطور عمیقاً به هم وابسته میشوند."
در همین حال، در دهههای اخیر، انفجار سرگرمیها در فرهنگ عامه، هنجارهای فرهنگ جوانان را تغییر داده و موقعیت تئاتریها را ارتقا داده است. تام مکگارت میگوید: "شرایط دیگر مانند ۳۰ یا ۴۰ سال پیش نیست که تئاتری بودن یک انگ باشد. امروزه توانایی خواندن، رقصیدن و بازیگری در سطح بالا یک افتخار است و این مردم را تشویق میکند که به آن بپردازند." به دنبال بالا رفتن کیفیت برنامههای آموزش تئاتر در سطح مدارس متوسطه و دانشگاهها، تولیدات تئاتری به گفتهی مکگارت در بالاترین سطح خود در همهی دورانها قرار دارد. او معتقد است که علیرغم چالشهای اقتصادی بر سر راه تئاتر حرفهای، از نظر تعداد و تنوع تولیدات و نیز کیفیت کار بازیگران، کارگردانان و طراحان در همهی سطوح، تئاتر در عصر طلایی خود به سر میبرد.
جک مگان میگوید: "در هاروارد دانشجویان در سال بین ۴۰ تا ۶۰ نمایش به روی صحنه میبرند که هر یک بین ۴ تا ۸ شب اجرا میشود." بروستاین اشاره میکند که امکانات درونبرنامهای برای تئاتر به طور چشمگیری از زمان ورود او (به هاروارد) در سال ۱۹۷۹ افزایش یافتهاند. او به یاد میآورد: "زمانی بود که حتی یک واحد درسی تئاتر هم وجود نداشت، جز کلاس نمایشنامهنویسی ویلیام آلفرد (استاد دانشگاه و نمایشنامهنویس انگلیسی). تئاتر رپرتوار آمریکا ۱۲ دوره آموزشی مطالعات تئاتر معرفی کرد که کمیته هنرهای نمایشی آن را تصویب کرد، اما زمزمههایی به گوش میرسید. برخی از اعضا شروع کردند به درخواست مبنی بر اینکه معلمان بازیگری و کارگردانی ما میبایست مدارک تحصیلی بالا و نشریات علمی آکادمیک داشته باشند. آکادمیک شدن مرگ غریزه خلاق است. اما دانشگاهیان خلاق میدانند که نمیتوان محدودیتهای آکادمیک را بر افراد خلاق نیز اعمال کرد.
هاروارد یکی از معدود کالجهای بزرگ است که مرکز هنرهای نمایشی ندارد. پیتر سلارس در جلسه گفتگویی در تئاتر رپرتوار آمریکا با موضوع اپرای "نیکسون در چین" که برای اولین بار توسط وی کارگردانی شده و به روی صحنه رفته بود- عنوان کرد:"من به هاروارد آمدم چون هیچ دپارتمان تئاتری نداشتند؛ دانشگاههای زیادی وجود ندارند که از چنین امتیازی برخوردار باشند. تئاتر چیزی است که اصلاً داخل دپارتمان نمیگنجد. من عاشق این هستم که هنرمندان اینجا مجبور میشوند که خودشان راهشان را پیدا کنند. با این وجود، کمیته هنرهای نمایشی با ریاست مارتین پوچنر استاد تئاتر و ادبیات انگلیسی و ادبیات تطبیقی از وین، در حال ایجاد مرکز تئاتر (به پیشنهاد کارگروه هنر که در سال ۲۰۰۷ توسط پرزیدنت دروفاست به کار گرفته شد) برای تقویت -و نه تحمیل و جایگزینی- اجراهای زندهی فوق برنامه است.
این خبر خوشی برای بیل راچ است. او میگوید: "من در برخی از برنامههای بسیار منسجم تئاتر تدریس کردهام و از کار کم دانشجویان وحشتزده بودم، از اینکه چقدر فرصت بازیگری و کاگردانی و تمرین حرفه برایشان کم بود. من در هاروارد ۲۶ نمایش در هر گوشه از دانشگاه کارگردانی کردم، از زیرزمین خوابگاه، تا پلههای وایدنر."
داستانهایی که به نمایش درمیآیند
بیل راچ میگوید: "انسانهایی در یک اتاق، در حال خلق و تجربه یک داستان در کنار هم- این از بین نخواهد رفت. حتی امروز به گونهای عطش بیشتری هم برای آن وجود دارد." تینا پکر با او موافق است: "تنها از راه جمع شدن انسانها دور هم است. همان کاری که تئاتر میکند، که میتوان انسانیت را واقعاً حس کرد. حسی قوی، درونی و محسوس یک حس جمعی. آن را نمیتوان در فیسبوک احساس کرد، نمیتوان در تلویزیون آن را جست، و حقیقت را نیز در هیچ یک از اینها نمیتوان یافت."
او ادامه میدهد: "یونانیها، همه را در یک جا جمع میکردند، در دوران الیزابت هم اینچنین بود، درحالیکه بازیگران با مخاطبی حرف میزدند که گوش میکرد، نه این که نگاه کند. تغییر شکل صحنه تئاتر و به وجود آمدن قاب صحنه، تماشاچیان را از بازیگران جدا کرد و قابی یا پنجرهای را به وجود آورد که نمایش از داخل آن دیده شود. حال ما به جایی رسیدهایم که تماشاچیان و بازیگران حتی با هم در یک اتاق هم نیستند. اما پرسیدن سوال با هم- این چیزی است که اجتماع را میسازد. به عنوان یک بازیگر، وقتی که موفق هستید، آن را در بدنتان احساس میکنید، احساس میکنید که دارید به آن میرسید. تصویری درونی از نقش کسی که بازی میکنید دارید؛ که یک کل منسجم میسازد. آن را از طریق واکنش مخاطبانی که آن را درک کردهاند نیز احساس میکنید."
چنین تجربهای نمیتواند با هیچچیزی که بر صفحهی تصویر، به شکل سهبعدی یا حتی متعامل دیده میشود، جایگزین شود. تئاتر مطمئناً در آینده زنده خواهد ماند- تنها سوال این است که چه شکلی خواهد داشت؟ عطش برای داستانسرایی زنده، برای تجربه مشترک بازیگر و تماشاچی، ممکن است حتی افزایش یابد؛ اگر، و وقتی، که مردم از بستههای بینقص تدوینشده و جلاخورده و پرزرقوبرق تلویزیون و تولیدات سینمایی خسته شوند. لیتگو میگوید: "در تئاتر نوعی ظرافت شکننده وجود دارد، چرا که هر چیزی ممکن است اتفاق بیافتد. نوعی هیجان نفسگیر در تئاتر نهفته است."
در اولین جلسه عمومی گروه تئاتر جوان در سال 94 سرپرست گروه خطاب به کلیه اعضای قدیم و جدید گفت : برای رسیدن به درجات عالی و ماندگاری خود در عرصه هنر صادقانه گام بردارید و هدفی جز کمک به یکدیگر برای پیشرفت نداشته باشید. از جدیدترین و کوچکترین عضو گروه تا قدیمی ترین و بزرگترین عضو گروه همه ارزشمندند و هیچ کس حق ندارد کسی را بی حرمت کند. تمسخر یکدیگر و به بازی گرفتن شخصیت انسانها چه داخل و چه خارج از گروه برای همیشه ممنوع می باشد و فرد خاطی حتما اخراج خواهد شد ...
آقایی با اشاره به اینکه گروه در بخش های مختلف فعالیت سال 94 خود را آغاز می کند، گفت : همه اعضای گروه در رده بندی های مشخص باید کمک کنند تا گروه موفق به اجرای برنامه های کوتاه مدت ، میان مدت و بلند مدت خود بشود. همه شما برای ما ارزش خود را دارید و ما اجازه نمی دهیم اثرات مثبت حضور شما در گروه کمرنگ شود. باید سعی کنید تا در تمامی تولیدات آینده گروه دخالت داشته باشید و هر یک سهم مشخصی برای اجرای آنها به دوش بکشید.
در ادامه سرپرست گروه با اشاره به حواشی بی اساس گفت : حواشی همیشه شما را از اصل رشد و پیشرفت دور خواهد کرد و من در همین جا اعلام می کنم حواشی برای من اصلا ارزشی ندارند و کاملا بی اهمیت می باشند. ما اجازه نخواهیم داد که حواشی به اصل حرکت ما ضربه بزند. تلاش کنید همه هم و غم شما تئاتر باشد. همین ...
در پایان آقایی ضمن تشکر از همراهی کلیه اعضا گفت : افتخارات گذشته مهم نیستند و رفتند تا برای همیشه بایگانی گردند. آنچه مهم است حضور درخشان مجدد شما در عرصه تئاتر است. باید دید از هم اکنون چه چیز تازه ای به میان خواهد آمد. باید رقابت کرد و باید شکست خورد تا پیروز شد و باید در مقابل ناملایمت ها و حق کشی ها ایستاد و در این راستا بزرگ و کوچک تئاتر مهم نیست هر که باشد حق کشی که بشود در مقابلش خواهیم ایستاد حتی اگر بزرگترین باشد. حق گرفتنی است و نباید از حق خودمان بگذریم. پس با قدرت و ایمان و اراده آهنین برای رسیدن به رشد و تعالی درست به میدان وارد شوید که زندگی ما همه میدان رشد و پیشرفت و رقابت برای انسان بودن و انسان ماندن است. امید که اشتباهات دیگران را تکرار نکنیم و آن کنیم که خوبان گفته اند درست است و درست بوده است. حق همره تان و علی یارتان باد ...
به گزارش از روابط عمومی گروه عصر جمعه 7 فروردین ماه 94 با حضور سرپرست گروه تئاتر جوان و چند تن از اعضای جدید و قدیم گروه جهت تبریک سال نو و روز جهانی تئاتر به منزل استاد و پیشکسوت تئاتر استان یزد و شهرستان میبد جناب آقای سید ناصر امامی رفتند ...
در این دید و بازدید که با حضور گرم و گیرای استاد سید ناصر امامی میبدی و محمد جواد آقایی میبدی سرپرست گروه و آقایان : جعفر جعفرزاده، مرتضی زارع، علیرضا سیفیان، محمد طاهرپور، مهدی ضمایری و محمد علی بقایی صورت گرفت. بچه ها با تقدیم دسته گل و تندیس گروه صمیمانه تبریک خود را ابراز نمودند و سال پربرکت همراه با سلامتی را برای استاد آرزو کردند.
محمد جواد آقایی میبدی ضمن تبریک سال نو به استاد امامی گفت : وظیفه خود دانستیم تا ضمن تبریک سال نو از زحمات شما در طی سال های گذشته تشکر کنیم.
استاد امامی نیز از بچه ها تشکر کرد و ضمن سخنانی از همه خواست تا قدر این لحظات جوانی را بدانند و تا می توانند در کنار انسان های با ارزش و لایق که باعث درخشش آنها در آینده میشوند، کار کنند و این باعث می شود تا بعدها بتوانید به افتخار بگویید که شاگرد فلانی بودید یا با فلانی کار می کردید. ایشان ضمن نشان دادن مجموعه رزومه کاری 30 ساله خود گفت: شما هم تلاش کنید در جمع آوری سوابق کاری خود تا در آینده این سوابق و خاطرات را به افتخار در پرونده کاری خود داشته باشید.
در پایان بچه های گروه که با افتخار سوابق استاد امامی را دیده بودند از ایشان خداحافظی کردند و رفتند تا افتخاری را به پشتوانه استاد خود به ارمغان بیافرینند که حتما از حضور استاد نیز بهره مند خواهند شد. امید که خدا یار و نگهدار پیشکسوت و یاور هنرمندان تئاتر شهرستان میبد باشد و از لطف و مرهمت خود ما را بی نصیب نگرداند.
سال نومی شود. زمین نفسی دوباره می کشد.برگ ها به رنگ در می آیند و گل ها لبخند می زنند و پرنده های خسته بر می گردند و دراین رویش سبز دوباره...من...تو...ما... کجا ایستاده ایم؟ سهم ما چیست؟ نقش ما چیست؟ ...
پیوند ما در دوباره شدن با کیست؟ ... زمین سلامت می کنیم و ابرها درودتان باد و چون همیشه امیدواریم ...
یادم باشد که زیبایی های کوچک را دوست بدارم حتی اگر در میان زشتی های بزرگ باشند! یادم باشد که دیگران را دوست بدارم آن گونه که هستند ، نه آن گونه که می خواهم باشند! یادم باشد که هرگز خود را از دریچه نگاه دیگران ننگرم که من اگر خود با خویشتن آشتی نکنم هیچ شخصی نمی تواند مرا با خود آشتی دهد! یادم باشد که خودم با خودم مهربان باشم چرا که شخصی که با خود مهربان نیست نمی تواند با دیگران مهربان باش ...
عمری با حسرت و اندوه زیستن نه برای خود فایده ای دارد و نه برای دیگران. باید اوج گرفت تا بتوانیم آن چه را که آموخته ایم با دیگران نیز قسمت کنیم . . .
و تنها خداست که میداند “بهترین” در زندگیتان چگونه معنا میشود! من در سال نو آن بهترین را برایتان آرزو میکنم.
سال 93 نیز با تمام خوب و بدش به پایان رسید و ما در روزهای اولیه سال 94 هستیم . امیدوارم خیلی خیلی بهتر از سال 93 برنامه ریزی کنیم تا برداشت بهتری از آن داشته باشیم . البته بدون هدف و چشم انداز مشخص، ما آن چنان درگیر انجام کارهای بی اهمیت روزمره می شویم که در نهایت چیزی جز اینها در ذهن مان جای نمی گیرد. بخاطر همین یکی از مهمترین دلایل شکست آدم ها این است که فراموش می کنند هدف و خواسته نهایی شان چیست و به دنبال چیزی می روند که در همین لحظه دلشان می خواهد! پس بدنبال هدفی واحد و مشخص و با یک برنامه ریزی درست پیش بروید و اجازه ندهید حواشی شما را از هدف اصلی شما دور نگه دارد. همه هم و غم ما رشد درست و اساسی است. پس امسال را باید با تمام وجود وقت بگذاریم تا تفاوت را نشان دهیم و این با اتحاد و یکرنگی و صداقت شکل میگیرد . حتما در سال 1394 نیز ثمره های جدیدی خواهیم داشت که این بار با تغییر و نگاهی جدید و بهتر توسط یک یک ما ممکن است. امید که با هم بتوانیم راه جدیدی برای رشد و بالندگی برگزینیم تا افتخار انگیز باشد . زیرا در سال جدید باز هم تغییر درست و دگرگونی منطقی را دلیل بر رشد و تعالی می دانم که جز این در خلقت او نیز تغییری وجود ندارد . به امید روزهای بهتر ... خبری در راه هست ...
این کارگاه که به منظور ارتقای سطح کمی و کیفی آثار هنرمندان جوان برای شرکت در دومین جشنواره استانی تئاتر جوان سوره ماه و سایر جشنواره ها توسط حوزه هنری یزد برگزار گردید. با استقبال خوب هنرمندان استان و اعضای گروه تئاتر جوان روبرو شد.
در این کارگاه هنرمندان و علاقه مندان هنرهای نمایشی با تکنیک های بداهه پردازی، پرورش ایده، ساختار نمایشنامه و انتخاب شیوه اجرایی مناسب در فرایند تمرین های گروهی آشنا می شوند.
سرپرست گروه تئاتر جوان ضمن استقبال از این کارگاه و دعوت اعضای خود برای شرکت در این برنامه گفت : سعید شهریار از هنرمندان فعال و مطرح تئاتر استان می باشد که استفاده از تجربیات ارزنده ایشان توسط اعضای گروه ما باعث افتخار خواهد بود...
آقایی افزود : باعث دلگرمی ماست که هنرمندان محبوب و دوست داشتنی مثل سعید شهریار که سوابق درخشانی در عرصه تئاتر استان و کشور دارند به کمک اهالی تئاتر شهرستانهای استان شتافته اند و گامی در جهت پیشبرد اهداف تئاتری درست استان برمیدارند . در اینجا باید از همه دوستداران و جوانان تازه وارد خواست که با اشتیاق در این کلاسها شرکت کنند و باعث گردند که حضور این هنرمندان هر چه بیشتر گردد تا از تجربیات آنها در جهت رسیدن هر چه زودتر به اهداف عالی استفاده نماییم . مطمئنا افتخارات این هنرمندان در طی سالها گذشته تصادفی به دست نیامده و تکرار بر مکررات نشانگر آن است که راه درست و برنامه ریزی هدفمند حتما نتیجه خواهد داد . امید به رشد و بالندگی کل هنرمندان استان در قالب صداقت ، درستی و انسانیت که باعث اتحاد و انسجام واقعی می گردد که دیری است از این همه نبودها رنج می بریم ...
دوستان عزیز بسیار معذرت خواهی میکنیم به خاطر اینکه متن رضا صالحی عزیز را بعد از 10 ماه ارسال ایشان به صورت تصادفی در اخبار دریافت ملاحظه کردیم و بیدرنگ در اختیار هنرمندان قرار دادیم . تصور نمیکردیم دوستان هنرمندی باشند که در این بخش خبری ارائه کرده باشند ولی ما با همدردی با رضای عزیز مطلب ایشان را در اختیار شما هنرمندان می گذاریم . از رضا صالحی عزیز هم می خواهیم که هر مطلبی من بعد ارسال نمودند اگر در سایت منعکس نشد حتما به روابط عمومی گروه اطلاع دهند . در هر صورت کوتاهی از ما بوده و حتما در ادامه جبران خواهیم کرد . حرف رضا به قرار زیر است :
سلام.این متن را صرفا برای دوست داران" هنر" مینویسم،و اطمینان دارم،همه به گونه با آن مواجه شده اند،و باعث ناراحتی آنان نیز شده است،لطفا اگر وقت دارید،حتما این متن را بخوانید،و ببینید،این حرف ها تا کجا درست است...
گاهی که می اندیشم،به گذشته،به کارهایی که انجام دادم،از ابتدایی ترین ، تا آخرین آنها،میبینم،ارزش کار من به هیچ وجه،دیده نشده.میبینم،شاید کارهای من در ابتدا بهتر و قوی تر از الان بوده است،و بیشتر وقتها دوست دارم این حرفه ام را کنار بگذارم،
فکرکردم،گشتم،و دلیل این اتفاق را یافتم.من این دلیل را در قالب سوال میگویم، و به آن جواب میدهم.
چرا متوقف میشویم؟
جواب این سوال این است،انسان وقتی ابتدا کاری را شروع میکند،شوق و ذوق وصف ناشدنی دارد،و امید دارد که در آن پیشرفت کند،و برای به اوج و حداکثر رسیدن تلاش میکند.اما،مشکلات همواره،بر سر راه ما وجود دارد،مشکلاتی که گاه نمیتوان آنها را به سادگی حل کرد.گاهی وقت ها،مردم،مخاطب های شما،مشوق های شما،به کار شما ارزش نمیدهند،آن را کوچک میشمارند،و به جای کمک به شما،سنگ های فولادین بر سر راه شما می اندازند,شما را سرد میکنند،شوق شما را سرکوب میکنند، و به کار شما به چشم هنر،و کاری که برای آن زحمت کشیده شده نگاه نمیکنند.
بستر لازم برای پیشرفت از شما گرفته میشود،و جلوی یک دیوار قرار میگیرید،که هیچ جای دستی ندارد،و برای عبور،گاه باید آن دیوار را خراب کرد...
حتما با خود میگویید:هیچ کسی بدون زحمت به جایی نمیرسد,و لازمه رسیدن به موفقیت تلاش است.
حرف شما متین،اما به نظر شما،با اینهمه سرد کردن و سنگ انداختن،انسان میتواند به بالاترین حد برسد؟
محل رشد و تکامل؟؟؟؟کدام محل؟؟
شهر های کوچک جای خوبی برای پیشرفت نیست،و باید از آنها بیرون رفت،اما شاید کسی نتواند از منطقه خودش بیرون برود،تکلیف او چیست؟
او حق ندارد پیشرفت کند؟حق ندارد به جایی برسد؟چرا باید در چنین جا و امکانات محدودی باشد؟ چرا"فرهنگ سازی" انجام نمیشود؟
مغز انسان سوت میکشد،از اینهمه تعصب های بیخود و باور ها و ارزش های غلط...
میدانید که انسانهایی هستند که بدون هیچ حقوقی کار میکنند؟؟؟؟میدانید آنها حتی گاهی از جیب میگذارند،تا پیشرفت کنند؟ کجا هستید؟به چه می اندیشید؟
خطاب من به مسئولین...
چشمانتان را بیشتر باز کنید.مشکلات را ببینید... اگر کمک نمیکنید،لااقل،سنگ نیندازید،تا ما مجال برای جمع کردن سنگ ها داشته باشیم.و حرف آخر،
چه حقیرند،کسانی که فقط منافع شخصی خود را در نظر میگیرند،و بجای فکر به کمک به رشد و تکامل دیگران،برای سرکوب کردن آنها قدم برمیدارند،غافل از اینکه{چاه مکن بهر کسی،اول خودت دوم کسی...}.
به گزارش از سرپرست گروه؛ دومین جلسه هیئت نظارت گروه تئاتر جوان جمعه شب 14 آذر ماه 93 ساعت 20 با حضور آقایان : سید جواد عظیمی دخت ، سمیر معلایی ، جعفر جعفرزاده ، محمد حسین مشک آبادیان ، علیرضا سیفیان ، خانم پریماه ابوالحسنی و سرپرست گروه برگزار گردید .
در این جلسه سرپرست گروه ضمن بررسی و بازنگری صورتجلسه و مصوبات اولین جلسه هیئت نظارت گفت : ما تا حد بسیار کمی توانستیم موارد مندرج در این صورتجلسه را اجرا کنیم ولی خیلی از موارد اجرا نشده و این نشانه ضعف شدید گروه می باشد ...
سرپرست گروه افزود : بنده به علت مشکلات شدید واقعا در سالی که گذشت کم کاری کردم و در بسیاری از موارد خود را مقصر می دانم ولی لازم می دانم تا بگویم که تنهایی نمی توان کاری کرد و گروه باید انسجام و اتحاد داشته باشد تا با کمک هم به نتایج مطلوبی برسیم . هر چند که گروه امسال در حالت نیمه فعال حضور داشت اما اجراهای خوبی مثل نمایش خیابانی همسایه ، سوگواره حضرت علی (ع) و نمایش عکاس نتیجه های بدی نبوده است . پس برنامه های میان مدت ما محقق افتاده اما برنامه های بلند مدت ما همه رها شده است و باید فکری اندیشید و من دوست دارم تا هیئت نظارت تصمیم بگیرد و برنامه ای بریزیم تا تصمیمات اجرایی شود .
در ادامه سید جواد عظیمی دخت از اهمیت جلسات کارگاهی صحبت کرد و گفت : به نظر من کلاس های کارگاهی به هیچ عنوان تعطیل نشود و برنامه ای بریزید که اگر تولید ندارید حداقل کارگاهی مشغول کار باشید این خیلی مهم است . اجازه ندهید تا زحمات گذشته شما هدر برود .
بعد از آن جعفر جعفرزاده ضمن گلایه از سرپرست گروه خواستار تحول اساسی در برنامه های آینده گروه شد و با ذکر بعضی سوء تفاهم ها و کدورت ها و مشکلات گفت : ما اگر یک گروه هستیم پس باید با یک قوانین مشخص و هماهنگ و با هم حرکت کنیم و اجازه ندهیم تا خللی در گروه وارد شود . همه هم و غم من گروه هست و هرچه می گویم برای بهتر شدن و قوی تر شدن گروه می باشد و حاضرم همه وجود و را در این عرصه در خدمت تئاتر بگذارم .
ادامه دهنده بحث آقای محمد حسین مشک آبادیان ضمن تشکر از همراهی و همکاری بچه ها در اجراهای اخیر گفت : همه فکر ما انسجام گروه می باشد و من نیز هر کاری میکنم تا گروه به انسجام واقعی خود دست یابد . در اجرای نمایش عکاس نیز هدف همین بود و محقق گردید . البته خیلی کم و کاستی هم داشت که باید به بزرگی خود ببخشید.
علیرضا سیفیان نیز در ادامه افزود که همه درگیری کاری داریم و باید به فکر درآمد و کار خود نیز باشیم ولی با برنامه ریزی همه چیز حل میشود و بنده تا حدی که بتوانم حاضرم در خدمت گروه باشم . اما باید پایه های گروه را قوی کرد و از تلاش و پیشرفت غافل نشویم .
سمیر معلایی هم با اشاره به اینکه باید همه اعضای گروه زیر نظر سرپرست گروه و طبق ضوابط تعیین شده اقدام کنند گفت : به نظر من گروه در چند سال اخیر رشد خوبی داشته و اتفاقات خوبی افتاده است کمی دیگر تلاش مطمئنا نتایج خوبی خواهیم گرفت .
پریماه ابوالحسنی با ابراز خرسندی از فعالیت اعضای گروه گفت : به نظر من مدارس و دانش آموزان در رشد گروه موثر هستند و باید تلاش شود تا از این قشر نیز استفاده شود و برای جذب آنها تلاش کنیم . در این امر آموزش درست و پایه ای برای این قشر خیلی مهم است چون اینها آینده تئاتر را در دست خود خواهند گرفت پس خیلی مهم هستند .
در ادامه جلسه مواردی که مربوط به بحثهای داخلی و مشکلات خصوصی گروه بود بحث هایی شد و تصمیماتی گرفته شد که به علت محرمانه بودن آنها در اختیار ما قرار نگرفت و نتوانستیم در اختیار شما بگذاریم . اما در بین این صحبتها مصوباتی صورت گرفت که مبنی بر تغییر و تحول آیین نامه کلیه فعالیت ها گروه می باشد که در آینده و جلسات بعدی مورد بررسی و تائید نهایی می رسد که بعد از آن توسط سرپرست گروه لازم الاجرا می باشد .
سرپرست گروه در پایان گفت : همه تلاش ما رسیدن به یک هدف مشترک و آن رشد فرهنگ و هنر این شهر و مرز و بوم است . برای این هدف از هر کاری که کمک میکند دریغ نخواهیم کرد و به زودی حتما شاهد اتفاقات خوبی خواهیم بود چون نیت ما پاک و بی ریا است و هیچ هدف شخصی و خاصی نداریم و از شهرت و اسم و رسم هم بدمان نمی آید و تلاش می کنیم که جاودان بمانیم ... یا علی ...
سرپرست گروه تئاتر جوان اعلام کرد تا پایان آذر ماه 93 جلسات پی در پی هیئت نظارت تعیین کننده فعالیت های آینده گروه خواهد بود ...
آقایی افزود : گروه انسجام خود را که به دست آورد می تواند دست به تولیدات بهتری بزند . تصمیم داریم تا با نظر هیئت نظارت برنامه های آینده گروه را اعلام کنیم و طبق برنامه مشخص و کاربردی به عرصه تولید باز گردیم . همه چیز به تصمیمات هیئت نظارت بر می گردد و بنده تمام اعضا را در جریان کلیه تصمیمات این هیئت قرار خواهم داد . به نظر من هیئت نظارت جدید اگر تصمیمات درست و اساسی بگیرد اتفاقات تازه ای در عرصه نمایش میبد خواهد افتاد و اعضای جدید گروه نیز هدفمند رشد خواهند کرد .
سرپرست گروه افزود : گروه در آینده در چند بخش فعال خواهد بود که این چند بخش با توجه به اعضای جدیدی که جذب شده اند تشکیل خواهد شد و سعی داریم تا با رده بندی درست و آموزش اصولی این هنرآموزان حتما به سمت حرفه ای شدن گام برداریم . هدف اصلی ما گام برداشتن به سوی حرفه ای شدن با اصول و تکنیک درست است و حتما از نظرات کارشناسان بنام استفاده خواهیم کرد .
آئین افتتاح نمایش "کسی نیست همه داستانها را به یاد آورد" نوشته محمد چرمشیر و کارگردانی رضا حداد با حضور تعداد کثیری از هنرمندان شناخته شده و مطرح تئاتر، سینما و تلویزیون و اهالی رسانه در تماشاخانه ایرانشهر برگزار شد...
در این مراسم که برخلاف روال همیشه مسعود فروتن اجرای آن را برعهده نداشت، رضا حداد به عنوان کارگردان این اثر نمایشی در سخنان کوتاهی ضمن خیرمقدم به حاضران در تماشاخانه ایرانشهر، گفت: من فقط یک آرزو دارم که دوست دارم آن را با شما در میان بگذارم و آن اینکه آروز میکنم در چهار سال آینده ما در تهران 4 سالن حرفهای تئاتر داشته باشیم و امیدوارم شهردار تهران و همچین وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی ما را به این مهم برسانند.
در ادامه مجید سرسنگی مدیرعامل تماشاخانه ایرانشهر به روال مراسمهای قبل، در سخنانی ضمن خیرمقدم به حاضر در این مراسم به ویژه داوود رشیدی که به همراه همسرش راضیه برومند که در این مراسم حضور داشت، گفت: دوستی گفته بود که در این مراسم به جای اینکه کارگردانها حرف بزنند سرسنگی دائما از فرصت استفاده یا سوءاستفاده میکند و حرفهای خودش را میزند که به نظرم حرف درستی بود، اما وقتی کارگردانها خودشان ترحیج میدهند کمتر صحبت کنند و در شرایطی که اتفاقات زیادی در تئاتر میافتد و کسی زیا به آنها نمیپردازد و در واقع کسانیکه باید صحبت کنند و مدافع تئاتر باشند و مدافع هنرمند باشند ترجیح میدهند سکوت پیشه کنند، این تریبون فرصتی است که ما به مشکلات خودمان اشاره کنیم.
او در ادامه با بیان اینکه آشناییاش با محمد چرمشیر نویسنده نمایش "کسی نیست همه خاطرات را به یاد آورد" را از اوائل دهه 60 و از زمان دانشگاه میشناسد، گفت: من همیشه طرفدار فضای باز نقد بودم و کسانی را که در این حوزه قلم میزنند از دو جهت تحسین میکنم یکی اینکه بدون ترس و واهمهای آثاری یک نویسنده را به چالش کشیده و مورد نقد قرار میدهند و یکی دیگر اینکه پای آن مقاله یا نقد اسم خودشان را هم مینویسند. چراکه این روزها نقدها و مقالات زیادی میبینیم که نویسنده آن خودش را با حروف اختصاری مثل الف.چ یا م.ف و از ایندست معرفی میکنند.
سرسنگی در ادامه با بیان اینکه مدتی پیش مقالهای انتقادی درباره آثار محمد چرمشیر به قلم دوستی خواند که در آن مقاله انتقادهایی از کار آقای چرمشیر شده بود، ادامه داد: فارغ از اینکه چقدر این انتقادها درست یا غلط است؛ به نظر میرسد هر چه انتقادها از زمینههای احساسی فاصله بگیرد و به سمت نقدی آکادمیک و منطقی برود تاثیر بسیار زیادی بر تئاتر ما میگذارد. شاید یکی از نقصانهای جدیای که تئاتر ما در همه سالها داشته، نبود یک جریان نقادی سالم، علمی و منطقی بوده است. البته نقدهای خوبی هم نوشته شده است اما این جریان به عقیده من همراه با جریان تئاتر مسیر خود را طی نکرده است یعنی همیشه عقبتر از جریان تئاتر بوده است.
او اضافه کرد: نکته جالب این است که بعد از نوشته شدن آن مقاله برخی ناراحت شدند و مطلبی نوشتند و امضاهایی جمع شد، اما من خیلی خوشحالم که آقای چرمشیر با فروتنی و با رشدی که در حوزه فرهنگی طی کردهاند، خودشان از این عمل جلوگیری کردند؛ زیرا اگر قرار است در کشور جریان و توسعه فرهنگی داشته باشیم، باید طاقت نقد را هم داشته باشیم و نقد را با نقد جواب بدهیم این نکتهای است که تئاتر ما را میتواند به جلو ببرد. اگر این نقد تبدیل شود به جریانات حاشیهای و شخصی، قطعا نه سودی برای تئاتر خواهد داشت نه سودی برای نویسندگانش و نه مخاطبانش؛ لذا اتفاقی که افتاد یک نکته مبارک و میمون برای ما داشت تا بدانیم انسانهای فرهنگی ما ظرفیتهای خودشان را چقدر تقویت کردهاند و آیا حاضرند در مقابل نقدی که از آنها میشود منطقی برخورد کنند و آن نقد را بپذیرند؟ یا احساسی برخورد میکنند و جریان نقد را به سویی دیگر میبرند؟ به هر حال محمد چرمشیر در طول این سه دهه نمایشهایی را نوشته که حتما جای نقد دارد، بعضی خوششان میآید و بعضی دیگر خوششان نمیآید، اما قطعا نقش و تاثیری که او در این سه دهه نمایشنامه نویسی ما داشته غیر قابل انکار است. کمااینکه ما هم در تماشاخانه ایرانشهر با همین موضوع روبه رو هستیم، برخی از دوستان میآیند و میگویند این نمایشی که گذاشتید مناسب ایرانشهر نبود یا بالعکس، برخی میگویند اینجا باید جایی برای تئاتر روشنفکری و تجربی باشد برخی هم میگویند باید مردم را جذب تئاتر کنیم. به هر حال شاید این اختلاف نظرها هیچوقت از بین نرود در تمام طول تاریخ نمایش بوده و خواهد بود، آن چیزی که من میخواهم بگویم این است که همه ما به جای اینکه برخوردهایی که میکنیم برخورهای حذفی باشد، برخوردهایی باشد که بتواند افراد را با نقد موجه و منطقی متوجه اشتباهاتشان کند تا از این منظر تئاتر کشور منتفع شود.
مدیرعامل تماشاخانه ایرانشهر اضافه کرد: اگر محمد چرمشیر منتقدان و طرفدارانی نداشت باید به او شک میکردیم، اگر قرار باشد یک هنرمند هر کاری که میکند همه افراد را راضی کند، طبیعتا یک مشکلی در کار این هنرمند وجود دارد، به خاطر اینکه هنرمند یک تفکر، اسلوب و تکنیکی دارد که میتواند عدهای را راضی کند و عده دیگر شاید راضی نشوند.
سرسنگی در پایان سخنانش با تشکر از همه کسانی که در حوزه تئاتر کشور زحمت میکشند، از محمد چرمشیر دعوت کرد تا پشت تریبون قرار بگیرد و ضمن ایراد سخنانی زنگ افتتاح این نمایش را نیز بزند.
چرمشیر سخنانش را چنین آغاز کرد: روزی که ما به تئاتر آمدیم و جوانان ناپختهای بودیم، فکر میکردیم که در کنار بزرگانی قرار خواهیم گرفت از آنها خواهیم آموخت و آرام آرام به جرگه تئاتر حرفهای کشور خواهیم پیوست. خب، نشد؛ مجبور شدیم در غیاب آنها این روند را پیگیری کنیم و روزگار سخت گذشت. انگار این سرنوشت و طالع ما بود از آغاز تا امشب که در خدمت شما هستیم. امشب هم من نماینده غایبین هستم، جای همه کسانی که باید اینجا باشند و در تئاتر ما باشند و به ما بیاموزند خالی است چه آنهایی که از این جهان رفتهاند و چه آنهایی که هستند و امشب اینجا نیستند. امیدوارم روزی برسد که تئاتر ما زیر سایه همه بزرگان بتواند آموختنیها را بیاموزد. باید بپذیرم که این تئاتر جای کوچکی است و باید حق بدهیم به جوانها که بخواهند حق و حقوق خود را بگیرند و به دلیل ناپختگی گاه رفتارهایی داشته باشند که به ذائقه خیلی از ما خوش نیاید. بزرگان این را به ما آموختند امیدوارم که ما هم بتوانیم به دیگران بیاموزیم که تئاتر جای فروتنی است جای تجربه است جای این است که بدانیم باید با تازهها زندگی کنیم. امیدوارم که تئاتر همیشه چراغش روشن باشد در زیر سایه بزرگان و آنچه که باید بیاموزیم را همگی در کنار یکدیگر بیاموزیم.
این نمایشنامهنویس مطرح تئاتر در ادامه با اشاره به سخنان سرسنگی، اضافه کرد: من تشکر میکنم از همه دوستانی که زیر آن نامهایی که نوشته شده بود امضا کردند، من را ببخشایند نخواستم که در واقع بیحرمتیای به امضا و لطف آنها داشته باشم، فقط مسئلهام این بود که تئاتر مملکت روزهای سختی را میگذراند و ما بیشتر از هر زمان دیگری به همدلی احتیاج داریم و اینکه از حاشیهها بپرهیزیم و کاری کنیم که تئاتر به آن نیاز دارد و آن هم کار و کار و کار، بازی، بازی و بازی، کارگردانی کارگردانی کارگردانی و نوشتن، نوشتن و نوشتن است. امیدوارم هیچوقت تئاتر ما به حاشیهها گرفتار نشود. من دست آنهایی را که زیر آن نامه را امضا نکردهاند هم میبوسم به خاطر اینکه با توجه به آنچه آقای سرسنگی گفتند آنهایی که دوست میدارند و آنهایی که دوست نمیدارند در کنار یکدیگر سقف تئاتر ما را میسازند که امیدوارم همیشه و همیشه پابرجا باشد.
در ادامه و پس از نواخته شدن زنگ افتتاح نمایش "کسی نیست همه داستانها را به یاد آورد" توسط محمد چرمشیر حاضران به تماشای نمایش نشستند.
داوود رشیدی، راضیه برومند، محمد رحمانیان، بهروز افخمی، آتیلا پسیانی، فاطمه نقوی، گوهر خیراندیش، سیاوش طهمورث، اصغر همت، هرمز هدایت، جواد مجابی، مرجان شیرمحمدی، بیژن امکانیان، آروند دشتآرای، مجید سرسنگی، احمدرضا شجاعی، ملیکا شریفینیا، لادن مستوفی، شیرین یزدانبخشو... از جمله هنرمندان حاضر در این مراسم بودند.
نمایش "کسی نیست همه داستانها را به یاد آورد" با بازی سیامک انصاری، برزو ارجمند، روزبه بمانی، ستاره پسیانی، خسرو پسیانی، لیلی رشیدی، شبنم فرشادجو، داریوش فائزی، هاله گرجی و امیر جنانی، هر شب ساعت 20:30 در سالن استاد سمندریان تماشخانه ایرانشهر روی صحنه میرود.